Mar 6, 2009

زنده باد نوروز

نزدیک عیده. آخ که چقدر دلم لک زده برای عیدهای ایرون. شلوغی هاش. خونه تکانی... یادش به خیر با تموم دردسری که داشت همش عشق بود. وه که چه صفائی داشت. چند سالی که بوی عید رو حس نمی کنم. دلم لک زده برای چرخ زدن تو بازار تهرون. آریاشهر یادش بخیر بازارچه تجریش ولوله بود همه جا ماهی همه جا گل همه جا سبزه هفت سین. تخم مرغ رنگ کردن رنگی بود که به دلم می زدم برای نو شدن. آدم تغییر رو می فهمه، میفهمه که یه چیزی تازه میشه
شلوغی، عید دیدنی، لذت عیدی گرفتن . باید اعتراف کنم که کیفی که از گرفتن عیدی می کردم هیچ وقت جایگزینی پیدا نکرد. از چهارشنبه سوری تا سیزده به در، همش تغییر همش لذت. خیلی وقته که دیگه اونا رو تجربه نکردم.
یکی از ناب ترین لحظاتی که دلم برای ایران واقعا تنگ میشه ایام نوروزه.زنده باد نوروز که آدمو یاد اصلش میندازه